کد مطلب:1728 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:449

درس دوم: آشنایی با چند لغت
درس دوم: آشنایی با چند لغت

وقتی كه می گوییم «اخلاق و آداب سفر» باید معنی اخلاق و معنی آداب و فرق میان آنها را بدانیم. حتی خوب است بدانیم چرا به سفر، سفر می گویند و چرا همسفر را «رفیق» می گویند.

اخلاق

اخلاق جمع خُلق است. خلق یعنی خوی. ساختمان وجود انسان تا آنجا كه مربوط به بدن است، خَلق (به فتح خاء) گفته می شود و تا آنجا كه مربوط به روح یعنی مربوط به قسمتی از تمایلات روحی است، خُلق (به ضم خاء) گفته می شود. به عبارت دیگر خَلق مربوط به شخص است و خُلق مربوط به شخصیت. در دعا وارد شده است كه هنگامی كه در مقابله آیینه می ایستید و خود را می بینید، بگویید: اللَّهُمَّ حَسِّنْ خُلْقی كَما حَسَّنْتَ خَلْقی یعنی خداوندا، اخلاق مرا نیكو گردان همچنان كه اندام مرا نیكو گردانیده ای و مرا به صورت انسان و در احسن تقویم آفریده ای.

آنچه مربوط به بدن است طرح ریزی و ساختمانش در رحم تمام می شود. مثلًا استعداد اینكه انسان سفیدپوست باشد یا سیاه پوست، زشت باشد یا زیبا، كوتاه باشد یا بلند، تمام اینها در مرحله رحم طرح و بنا می شود و پس از اینكه كودك به دنیا می آید نه به وسیله خود او و نه به وسیله دیگران قابل تغییر نیست.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 25، ص: 57

اما اخلاقیات كه مربوط به روح است در همین دنیا به وسیله خود شخص و معلمان و مربیان و اجتماع، طرح و بنا می شود. البته قسمتی از استعدادهای اخلاقی مربوط به سرشت و مرحله قبل از تولد است.

علی هذا دو تفاوت میان خَلق و خُلق هست. اولًا اینكه خَلق كه مربوط به بدن است یك منزل جلوتر یعنی در منزل رحم تكوین پیدا می كند و اما خُلق كه مربوط به روح است یك منزل عقب تر یعنی بعد از تولد متكوّن می شود. ثانیاً آنچه مربوط به خلقت بدن است از اختیار انسان بیرون است، انسان خود قادر نیست كه خلقت خود را عوض كند، اما آنچه مربوط به اخلاقیات روحی است در اختیار خود انسان است؛ هركسی خودش باید شخصیت خود را بسازد، معمار و مهندس روح خود باشد، بنّا و سازنده اخلاق خود باشد.

انسانها از لحاظ طرز رفتار با یكدیگر مختلفند، مثلًا ممكن است متواضع باشند یا متكبر، كریم و بخشنده باشند یا لئیم و ممسك، حلیم و بردبار باشند یا كینه توز و پرخاشگر. صفاتی از قبیل تواضع و تكبر و كرم و بخل و حلم و حقد را خُلقیات می گویند. البته هنگامی به این صفات كلمه خُلق اطلاق می شود كه در روح انسان جایگزین شده باشد و جزء خویهای انسان به شمار رود. در اثر عمل و تكرار و تلقین وغیره این صفات در روح انسان جایگزین می شوند و به اصطلاح به صورت ملكه در می آیند: ملكه فاضله یا رذیله.

به عبارت دیگر عكس العمل هر فردی در مقابل فرد دیگر متفاوت است؛ ممكن است عكس العملی باشد كه به زیان او و اجتماع باشد و ممكن است عكس العملی باشد مفید به حال او و اجتماع. اگر عكس العمل های انسان در برابر دیگران همیشه خوب و مفید باشد و انسان عادت كند كه همیشه عكس العمل خوب نشان بدهد، گفته می شود خلقیات او خوب است.

آداب

آداب جمع ادب است. تشریفاتی كه انسان برای كارهای خود قرار می دهد، آداب آن كار نامیده می شود. مثلًا خوردن یك عمل طبیعی است. انسان می تواند احیاناً مانند حیوانات با دهان آب یا غذا بخورد و می تواند با دست بخورد و یا با قاشق بخورد، می تواند با دست راست بخورد و یا با دست چپ بخورد، می تواند با دست

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 25، ص: 58

نشُسته یا قاشق كثیف بخورد و می تواند با دست پاكیزه و یا قاشق پاكیزه بخورد.

اینكه انسان غذا را با دست راست بخورد و دست یا قاشقش شسته باشد، هنگام شروع بسم اللَّه بگوید، با تأنّی بخورد، لقمه ها را زیاد بجود، آداب غذا خوردن نامیده می شود.

افراد هنگام برخورد به یكدیگر معمولًا آدابی را رعایت می كنند. بعضیها سر خود را می جنبانند یا كلاه خود را برمی دارند و شنیده ام بعضی از ملتها بینی های خود را به هم می مالند، و آنها كه یادشان نرفته كه انسانند و می دانند بهترین وسیله تفهیم معنویات برای انسان سخن است و بهترین آرزویی كه یك نفر برای یك نفر دیگر باید بكند این است كه برای او سلامت و صلح و مسالمت بخواهد، اینها وقتی كه به یكدیگر می رسند می گویند: «سلام علیك» یعنی من برای تو از خداوند سلامت و مسالمت آرزو می كنم.

سلام ادبِ ملاقات است. همچنین هر كاری آدابی دارد و همین قدر مثال كافی است.

سفر نیز به نوبه خود اخلاق و آدابی دارد؛ یعنی انسان باید از برخی خصلتهای روحی بهره مند باشد، مثل اینكه نسبت به دیگران مهربان باشد و به چهره آنها لبخند بزند و هم پاره ای آداب را باید رعایت كند، مثل اینكه مثلًا قبل از مسافرت دوستان خود را آگاه كند و با آنها موادعه و خداحافظی نماید. بعداً به تفصیل درباره اخلاق و آداب سفر بحث خواهیم كرد.

سفر

كلمه سفر از ماده سفور است كه به معنی برداشتن پرده از روی یك چیز است. غزالی (به نقل محجةالبیضاء) می گوید: سفر از آن جهت سفر نامیده شده است كه پرده از روی اخلاق واقعی انسان برمی دارد. فقط در مسافرت می توان به اخلاق واقعی اشخاص پی برد و آنها را شناخت. می گوید: شخصی می خواست درباره دیگری شهادت بدهد، به او گفتند: آیا با او سفر كرده ای؟ گفت: نه. گفتند: پس او را نمی شناسی.

می گوید: اگر كسی را دیدید كه مردمی كه با او معامله و داد و ستد كرده اند و كسانی

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 25، ص: 59

كه با او مسافرت كرده اند از او تمجید می كنند، قطعاً بدانید آدم خوبی است «1».

به طور كلی هر چیزی كه انسان را در شرایط غیر عادی كه آرامش روح را بهم می زند قرار دهد، پرده از روی اخلاق واقعی انسان برمی دارد. انسان در حال عادی حكم آب راكد را دارد كه در حوضی جمع شده است؛ به واسطه ركود، مخلوطهای آب ته نشین می شود و آب بسیار صاف و زلال مشاهده می شود. اما همین كه یك چوب داخل آب ببرید و آب را تكان بدهید و زیر و رو كنید، آنوقت می بینید چقدر كثافت داخل این آب است. بسا افرادی كه در شرایط عادی به دل و نفس خود مراجعه می كنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاك می بینند و خودشان غافلند كه اگر شرایط جدیدی به وجود آید و موجباتی پیدا شود كه صفات پلید ته نشین شده باطن ظهور كند معلوم خواهد شد كه چقدر آلودگیها در روح آنها بوده است. غزالی می گوید: یكی از فواید سفر این است كه ماهیت هركس را بر خودش روشن می كند. اخلاق واقعی هركسی در سفر ظاهر می شود. در سفر معلوم می شود كه كی شجاع است و كی ترسو، كی مهربان است و كی بی عاطفه، كی خدمتگزار است و كی لافزن و دروغگو، كی حلیم و پرحوصله است و كی كم ظرفیت و سبك؟ و از این روست كه سفر را سفر گفته اند.

سفر به طور كلی مفید و لازم است. قطع نظر از اینكه اخلاق واقعی هركسی را بر خودش ظاهر می كند، حقایق دیگری را نیز بر انسان روشن می كند: آدمی را پخته و جهان دیده می نماید، فواید مادی و معنوی فراوانی دارد. در مدح سفر سخنان زیادی رسیده است. قرآن كریم به سیر در زمین امر می كند و آن را موجب باز شدن چشم و گوش و ازدیاد عقل و تجربه می داند. در سوره مباركه حج، آیه 46 می فرماید:

افَلَمْ یَسیروا فِی الْارْضِ فَتَكونَ لَهُمْ قُلوبٌ یَعْقِلونَ بِها اوْ اذانٌ یَسْمَعونَ بِها یعنی آیا در زمین گردش نكرده اند تا روحیه هایی متفكر و گوشهایی باز و شنوا پیدا كنند؟

پیغمبر اكرم می فرمود: سافِروا تَصِحّوا «2»

مسافرت كنید، صحت می یابید. در دیوان

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 25، ص: 60

منسوب به مولی امیرالمؤمنین است:

تَغَرَّبْ عَنِ الْاوْطانِ فی طَلَبِ الْعُلی وَ سافِرْ فَفِی الْاسْفارِ خَمْسُ فَوائِدِ

تَفَرُّجُ هَمٍّ وَ اكْتِسابُ مَعیشَةٍ وَ عِلْمٍ وَ آدابٍ وَ صُحْبَةُ ماجِد

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 25 61 رفیق ..... ص : 61

یعنی در طلب علوّ و بزرگی از وطن خارج شو، زیرا در مسافرت پنج فایده وجود دارد: غصه های محلی فراموش می شود، وسیله كسب معیشت است، وسیله آموختن علم است، راه ادب آموزی است، به وسیله سفر انسان به مصاحبت بزرگان توفیق می یابد.

انوری می گوید:

به جرم خاك و به گردون نگاه باید كرد كه آن كجاست ز آرام و این كجا ز سفر

به شهر خویش درون، بی خطر بود مردم به كان خویش درون، بی بها بود گوهر

سفر مربی مرد است و آستانه جاه سفر خزانه مال است و اوستاد هنر

درخت اگر متحرك شدی ز جای به جای نه جور ارّه كشیدی و نه جفای تبر

غزالی می گوید: یكی از علما به یاران خود می گوید: «سیحوا تَطیبوا، فَانَّ الْماءَ اذا كَثُرَ مَقامُهُ فی مَوْضِعٍ تَغَیَّرَ» یعنی سیاحت كنید تا پاكیزه شوید، زیرا آب اگر در یك جا بماند می گندد «1».

ابوالفتح بستی می گوید:

لَقَدْ هُنْتُ مِنْ طولِ الْمَقامِ وَ مَنْ یَقُمْ طَویلًا یُهَنْ مِنْ بَعْدِ ما كانَ مُكْرَما

وَ طولُ جَمامِ الْمَرْءِ فی مُسْتَقَرِّهِ یُغَیِّرُهُ لَوْناً وَ ریحاً وَ مَطْعَما «2»

یعنی از بس كه یك جا ماندم از نظرها افتاده و پست شدم، آری هركس در یك نقطه زیاد بماند عزتش تبدیل به خواری می شود، زیاد ماندن مرد در جایگاه خودش رنگ و بوی و مزه او را می برد.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 25، ص: 61

رفیق

كلمه رفیق از ماده رفق است كه به معنی نرمی است. از قدیم الایام كلمه رفیق به همسفر اطلاق می شده است. در احادیث همین تعبیر به كار رفته است. پیغمبر اكرم فرمود: الرَّفیقَ ثُمَّ السَّفَرَ «1»

یعنی اول رفیق خوب انتخاب كنید، بعد تصمیم به مسافرت بگیرید.

این كلمه از آن جهت برای همسفر انتخاب شده است كه لازمترین شرط همسفری، رفق و نرمی و ملایمت است. انسان باید كوشش كند حداكثر ملایمت و همراهی را با رفقای خود داشته باشد.

پس معلوم شد كه سفر به نوبه خود اخلاق و آدابی دارد. باید آنها را بدانیم و به كار ببندیم.

تمرین:

1. فرق میان خَلق و خُلق چیست؟

2. آداب یعنی چه؟

3. چرا به سفر، سفر گفته می شود؟

4. فواید سفر چیست؟

5. كلمه رفیق یعنی چه؟